مدرس دانشگاه: شهریار کل اشعارش را با یک بیت خاص نیّر تبریزی همانند میدانست
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۴۹۵۸۸۴
ایسنا/قم مدرس دانشگاه و پژوهشگر شعر آیینی آذربایجان بیان کرد: مرحوم نیّر تبریزی از نوابع شعر آیینی خطه آذربایجان است که مرحوم شهریار نسبت به یک بیت خاص از او بیان کرد که همه اشعار من با این یک بیت برابری میکند.
هفتمین نشست از سلسله نشست های مجازی "حدیث کرامت" چهارمین جشنواره سیره امام رضا(ع)؛ آموزهها و کارکردها شب گذشته با حضور و ارایه بحث دکتر سیامک مختاری با موضوع "جایگاه امام رضا(ع) در شعر شاعران آذربایجان" برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی در ابتدای این نشست که به همت نمایندگی قم بنیاد پژوهش های رضوی و جهاددانشگاهی قم برگزار شد، گفت: بخش مهمی از علایق مذهبی و باورها وکنشگریهای مذهبی ما در بین شاعران ایران زمین به چشم میخورد که آذربایجان نیز به عنوان یکی از مهمترین جایگاههای فرهنگی در ایران نقشی ماندگار داشته است.
استاد وپژوهشگر ادبیات بیان کرد: بخش مهمی از هویت مذهبی در اشعار آیینی است که شاعران بزرگ این سرزمین به آن پرداختهاند و محبت خود را به آستان قدسی اهل بیت(ع) ارایه کرده اند که از جمله آنها میتوان به حکیم فردوسی و شاعران کهن ایران زمین اشاره کرد.
وی گفت: در زبان فارسی و ترکی سرودههایی فاخر و ارزشمندی را در این زمینه مشاهده میکنیم. زبان ترکی هم به خاطر توسع و توان زبانی و هم وجود شعرای قدر آثار ماندگاری را در این زمینه اظهار داشته است. شاید بشود گفت سلسله جنبان شعر آیینی در ادبیات ترکی، مرحوم حکیم محمد فضولی یا فضولی بغدادی است.
وی افزود: این شاعر بزرگ ترکمن، به چهار زبان فارسی، عربی، ترکی و ترکمنی شعر می سرود که علامه امینی توصیفات ارزشمندی در خصوص این شاعر بیان می دارد.
وی با اشاره به شاعر شهیر مراغهای که شعر 300 بندی او مشهور است گفت: حکیم نباتی از شاعران پرآوازه قدیمی زبان و ادبیات ترکی است. وی اهل سیهرود جلفا بود و به چهار زبان فارسی، ترکی عربی و... مسلط بود. شاعر بعدی میرزا ابوالحسن راجی تبریزی است که مرثیهها و غزلهای بسیار جالبی دارد. وی استاد فن و صنعت جناس بود.
مدرس دانشگاه دخیل مراغهای را از دیگر ادبای مذهبی زبان ترکی دانست و گفت: وی منظومه ناظممندی را البته با ملاحظاتی چون وثاقت اسناد دارد که عرصه نوین و سرفصل تازهای در این زمینه باز کرده است.
وی اظهارکرد: شاعر دیگر ترک زبان ارادت مند اهل بیت(ع) میزا محمد حسن قمری است. دلریش تبریزی از دیگر شعرای بزرگ و پیشکسوت هیئتات مذهبی است. در تهران یک هیئتی به نام ایشان دایر است.
وی گفت: از دیگر شاعران قرن 13 میتوان به حاج رضا صراف تبریزی اشاره کرد که اشعارش گرچه شاید پربرگ نیست ولی بسیار پربار و عمیق است. به شکلی که استاد شهریار او را نابغه زبان و ادبیات ترکی میداند.
این استاد ادبیات بیان کرد: از دیگر شاعران آیینی که زندگی عجیب و تحول روحی خاصی هم داشته، حاج میرزاکریم آقاصافی تبریزی است. اشعار کم نظیری در مرثیه اهل بیت دارد. شعر ایشان در خصوص حضرت رقیه در ادبیات ترکی بی نظیر است.
وی افزود: شاعری مثل شیخ عبدالصمد خامنهای که اخیرا کتابش نیز با مقدمه آیتاللهالعظمی سبحانی منتشر شد نیز از بزرگان شعر آینی آذربایجان است. البته سرودههای این شاعر ترک به زبان عربی بوده است.
وی در ادامه به محقق علیاری به عنوان یکی از قلههای شعر و ادبیات آذربایجان اشاره کرد و گفت: وی در قرن 13 می زیست و اشعار بسیار زیبا و دلنشینی به خصوص در زبان عربی دارد. دل نوشته او به امام رضا(ع) جمله متون ادبی بسیار جالب توجه آیینی ما است.
وی افزود: از دیگر ادبیان آذربایجانی که آن گونه که باید و شاید جایگاهش پررنگ نیست میرزا محمدعلی اردوبادی است. کتاب فاخر و ارزشمند الغدیر از بعد ادبی وامدار مداقه های مرحوم اردوبادی است.
مختاری در ادامه به حاج باقر علی اف و شیخ رضا طالبانی شاعر چهار زبان آذری به عنوان دیگر شاعران آینی این خطه اشاره کرد و گفت: برجستهترین چهره ادبیات مذهبی و آیینی قرن 13 میرزا محمد تقی نیّر بوده است که کتاب آتشکده اش اثر فوق العاده درخشانی است. شعر درخشانی در خصوص امام رضا(ع) سروده است. شعر نسیم قدسی وی نیز معروف است.
وی افزود: شاید معروف ترین شعر وی شعر شام غریبان باشد که در این عرصه اثر بسیار معروفی است. البته وی اشعار فارسی استنثایی دارد. استاد شهریار در بیانی اظهار میدارد که همین یک بیت نیر " ای فرس با تو چه ردخداده که خود باخته ای مگر این گونه که ماتی تو شه انداختهای" با کل اشعار من برابری میکند.
وی در ادامه به دوتن از بانوان ادیب آینی ترک زبان اشاره کرد و گفت: حیران خانم متولد تبریز و تحصیلکرده نخجوان از شاعران برجسته ادبیات ترکی است که برای امام رضا(ع) شعر سروده است. همچنین خانم ام لیلا اهل اهر در آذربایجان شرقی نیز از این جمله شاعران است.
مختاری اظهارکرد: در دوره متاخر و در دهههای اخیر نیز شاعران بسیار خوبی در این حوزه به فعالیت پرداخته اند که به نظر می رسد مبرزترین آنها که مستندسرا نیز بود مرحوم حاج سید رضا حسینی مشهور به سعدی زمان بود. وی از 14 سالگی در این زمینه به سرایش شعر می پرداخته است که بسیار حیرت برانگیز است.
وی گفت: مرحوم حبیب چایچیان از دیگر سرآمدان شعر آذربایجان است. وی را عموما به شعر پارسی می شناسند ولی وی آذری است و شاعر شعر بسیار معروف "آدم ای شاه پناهم بده" است. وی با علامه امینی هم مراوده داشته و کتاب سخنان علامه را در خصوص حضرت صدیقه طاهره را پیاده و چاپ کرده بود.
پژوهشگر شعر آیینی بیان کرد: استاد محمد عابد تبریزی نیز از شاعران بسیاری خوبی است که از این خطه کتب فاخری منتشر کرده است. وی دارای دیوان شعر وغزلیات است و اشعار بسیار دلنشینی به خصوص در عرصه شعر رضوی دارد.
وی گفت: استاد کریمی مراغهای از شاعران پیشکسوت عرصه شعر آیینی است که اشعار خوبی در زمینه شعر رضوی دارد. از دیگر این اساتید می توان به ذهنی زاده تبریزی اشاره کرد.
وی در پایان به شاعرانی چون شبها و شانی و... اشاره کرد و گفت: در این میان اما شعر حجت الاسلام نیّر تبریزی که در وادی الاسلام نجف آرمیده است چیز دیگری است. سرودههای وی در اوج فخامت و زیبایی و شیوایی است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری منطقه قم دهه كرامت ادبیات آیینی امام رضا ع اشاره کرد و گفت ادبیات ترکی امام رضا ع شعر آیینی یک بیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۹۵۸۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
احمد مسجدجامعی: در اوایل انقلاب، بسیاری از مهمترین مشاغل از جمله ریاستجمهوری، نخستوزیری و نمایندگی مجلس و استانداری بحق در اختیار معلمان بود/ از اقدامات نابخشودنی سالهای اخیر، تغییر نام دانشگاه تربیت معلم است
به گزارش جماران؛ احمد مسجدجامعی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات با عنوان «آقای مدرسی» نوشت:
از اقدامات نابخشودنی سالهای اخیر، تغییر نام دانشگاه تربیت معلم یا در آغاز، دارالمعلمین مرکزی و دارالمعلمات تهران است که سابقۀ تأسیس آن به ریاست ابوالحسنخان فروغی، نزدیک به دو دهه پیش از راهاندازی دانشگاه تهران میرسد و بزرگانی چون عیسی صدیقاعلم، ملکالشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، علیاکبر سیاسی، سید محمدکاظم عصار، فاضل تونی، بدیعالزمان فروزانفر، محمدحسن گنجی و ... و بعدها شکوه نوابینژاد و سید محمد موسوی بجنوردی آنجا تدریس میکردند و استادان زندهیاد مجتبی مینوی، حبیب یغمایی، عبدالحسین زرینکوب، محمد معین، سید فخرالدین شادمان، محمود نجمآبادی، حمید عنایت، محمدامین ریاحی و ... و بعدها مرحوم رجایی فارغالتحصیل آنجا بودند. طرفه اینکه همزمان با تحولات ناشی از جنگ جهانی اول در پیرامون ایران از جمله تجزیۀ امپراتوری عثمانی و انقلاب بلشویکی در روسیه، اندیشمندان ایرانی به فکر آموزشوپرورش بودند تا با گسترش علم و معارف به توسعه و پیشرفت کشورشان کمک کنند. بههرحال، کمتر کسی از شخصیتهای نامآور علم و مفاخر فرهنگ در تاریخ معاصر است که گذارش به این نهاد علمی نیفتاده باشد؛ هرچند جز استادان، فارغالتحصیلان و همکاران این دانشگاه و بنا و عمارت آنجا نیز بخشی از حافظۀ تاریخی پایتخت است.
زمانی من نیز در هیأتامنای آنجا عضویت داشتم و در همان دوره، ساختمان قدیم و محوطههای پیرامونش را، که مارکف، معمار برجستۀ روستبار و همکاران ایرانیاش پدیدآورندۀ آنند، با کمک مدیریتهای شهری و فرهنگی و آموزشی و میراثی، بازسازی و بازپیرایی و تکمیل و تجهیز کردیم تا به مناسبت صدمین سال راهاندازی این مرکز علمی به موزۀ تربیت معلم تبدیل شود که البته، چنین نشد و بخش اداری را در آن مستقر کردند. این عمارت در شمال دانشکدۀ تربیت معلم دیروز و خوارزمی امروز در تقاطع خیابان عباسآبادِ پیشترها و روزولت پیشین و شهید مفتح کنونی با خیابان خندق ناصری پریروز، شاهرضای دیروز و انقلاب اسلامی امروز قرار دارد. بخشی ویژه به شخصیت و آثار و رسالهها و پایاننامهها و ترجمهها و مقالات دربارۀ خانواده، شخصیت و آثار پروین اعتصامی اختصاص یافت که در کنارش، دیگر مدرسان، فارغالتحصیلان و بانوان معلم در این مجموعه معرفی شوند که از آن همه فقط تالاری با این نام باقی ماند. همچنین، سفارش ساخت سردیس پنج تن از شخصیتهای برجستۀ این دانشگاه در دستور کار قرار گرفت و ساخته شد: خانم پروین اعتصامی، کتابدار و شاعر؛ آقایان مصاحب، بنیادگذار دانشنامهنویسی جدید؛ عبدالعظیمخان قریب، مصصح و تدوینگر نخست دستور زبان فارسی؛ عبدالکریم قریب، از پیشگامان رشتۀ زمینشناسی و محمدعلی رجایی، وزیر و نخستوزیر و رئیسجمهوری و قرار بود این کار ادامه یابد که چنین نشد: برای محمدباقر هوشیار، استاد برجستۀ تعلیم و تربیت و روانشناسی؛ غلامحسین صدیقی، استاد پرآوازۀ فلسفه و پدر جامعهشناسی و وزیر کشور دکتر مصدق و غلامحسین شکوهی، استاد برجسته و پدر تعلیم و تربیت امروز و نخستین وزیر آموزشوپرورش پس از انقلاب، که سخن او فراموش نمیشود: «معلم قلب آموزشوپرورش است.»
در همان سالها، کلنگ بنای مسجدی را در محوطۀ آنجا به یاد شهدای نامدار و گمنام معلم به زمین زدیم. همانجا گفتم اضافهکردن این بنا در هماهنگی با عمارت پیشین باشد و پیشنهاد دادم نام آن را مسجد معلم بگذاریم. پیشترها، اتوبوسهای شرکت واحد هنگام توقف روبهروی این دانشگاه، میگفتند: ایستگاه معلم؛ اما هماکنون ایستگاه متروی آنجا به این نام خوانده نمیشود.
نمیدانم تربیت یا معلم، کدامیک مشکل دارد که بایستی نام قدیمترین نهاد آموزش عالی کشور با آن همه سابقه و فارغالتحصیلان تأثیرگذار و دانشمندان صاحبنام تاریخ علم تغییر کند و احداث موزهاش با آن همه برنامهریزی و سرمایهگذاری به فراموشی سپرده شود. بههرحال، آموزش و شغل معلمی جایگاهی رفیع در فرهنگ و آیین ما داشته و دارد؛ تا جایی که در زمان جنگهای جهانی نیز این کار رها نشده است؛ برای نمونه، درست در همان دورۀ اشغال تهران در شهریور 1320 به دست نیروهای متفقین، مردم پایتخت از فرهنگ غافل نبوده و مدرسهای در حوالی میدان شوش دایر کردند که هماکنون نیز فعال است و در تهرانگردی آنجا را شناسایی کردیم. در اهمیت معلم همین بس که به ارسطو معلم اول و به ابونصر فارابی معلم ثانی گفتهاند. بین معاصران هم بسیاری از بزرگان خود را با عنوان معلم معرفی کردهاند؛ حتی اگر برجستهترین و ممتازترین استادان دانشگاهی و حوزوی بودهاند، کسانی همچون سید محمد فرزان، زرینکوب، باستانی پاریزی، مطهری و شفیعی کدکنی و برخی این شغل و سمت را بر استادی دانشگاه ترجیح دادهاند؛ همچون سید محمد محیط طباطبایی. در روزگار ما در تاجیکستان، به شخصیتهای مهم معلم میگویند.
در اوایل انقلاب، بسیاری از مهمترین مشاغل ازجمله ریاستجمهوری، نخستوزیری و نمایندگی مجلس و استانداری بحق در اختیار معلمان بود؛ معلمانی که در مسیر طبیعی آموزش و پرورش جایگاه واقعی خود را مییافتند و ازنظر اعتماد اجتماعی، بالاترین رتبه را در نظرسنجیها داشتند. باید روز معلم را هم مغتنم شمرد تا به اهمیت این شغل شریف بیش از پیش، تأکید و حرمت طبقۀ معلم پاس داشته شود؛ نهتنها ازنظر مالی، که البته، آن هم بسیار ضروری است؛ بلکه ازنظر معنوی که اجازۀ اظهارنظر، دستکم در امور مربوط به آموزشوپرورش و مسائل دانشآموزان و معلمان و کتابهای درسی و برنامههای آموزشی را داشته باشند.
در سالهایی که محصل مدرسۀ علوی بودم، آقای علی مدرسی، نوۀ دختری مرحوم آیتالله سید حسن مدرس نمایندۀ علمای نجف در مجلس شورای ملی و بعدها نمایندۀ مردم اصفهان و تهران در همان مجلس، معلم انشای ما بود. صورت و قامت بلند او با تصاویر جدش شباهت داشت و در رفتار او تفاوتی آشکار با دیگر آموزگاران دیده میشد. به روال آن سالها، بیشتر معلمان با کت و شلوار و کراوات و صورت اصلاحشده سر کلاس حاضر میشدند. دفتر معلمان در کنار اتاق مدیریت بود. اتاق مشدی محمد، خدمتگزار مدرسه نیز در گوشۀ حیاط قرار داشت که هم برای معلمان چای میبرد و هم غذای دانشآموزان را گرم میکرد. در زنگ تفریح، آقای مدرسی کنار پنجرۀ بستۀ آن اتاق و روبهروی پرچم برافراشتۀ ایران میایستاد و ازآنجاکه قدی بلند داشت، پای چپش را تا میکرد و کف کفشش را به دیوار پشت سر تکیه میداد. دیگر معلمانی که در حیاط کنار او میایستادند، آقایان فیض دبیر علوم اجتماعی، حاجفرج (سروش امروزی) داروساز و معلم شیمی و مهندس مجمریان دبیر جبر و مثلثات بودند. آقای مدرسی در مدرسه و هنرستان بزرگ صادق اسبق، رضاشاه سابق و امام جعفر صادق(ع) کنونی، روبهروی ایستگاه قدیم ماشین دودی در خیابان «گار ماشین» دیروز و ری امروز با آن بنای رفیع و زیبای قاجاری که خوشبختانه تخریب نشدهاست؛ نیز تدریس میکرد؛ البته نه انشا، بلکه علوم فنی و مهندسی و من یکبار، به محوطۀ هفتهکتاری آنجا که با صدها درخت چنار تناور و بناهای کارگاهی و کلاسها و تالارهای و زمینهای متعدد ورزشی و غیرورزشی به دست مهندسان اتریشی ساخته شده بود، رفتم و در تهرانگردی سالهای اخیر دوباره ازآنجا دیدار داشتم.
در همان سالها، با کمک ایشان و دیگر معلمان، نخستین روزنامۀ دیواری و سپس نشریهای به نام «پیوند» در قطع پالتویی و بعد رقعی و آخر سر هم 4آ منتشر میکردیم که انتشار آن تا سال سوم دبیرستان، سیکل اول، دوام آورد و گروهی همنام با نشریه داشتیم و آقای مدرسی نیز دربارۀ آن سرود: «تا به راه دوستیها سختپیوندیم ما/ چهرۀ زیبای هستی را چو لبخندیم ما// کشتی اخلاق را در بحر طوفانزای غم/ ناخدایی بس دلآرام و خردمندیم ما».
در آن زمان، آقای مدرسی به آقای روزبه، مدیر مدرسه، گفته بود که ما این همه دکتر و مهندس تحویل داده، اما یک نویسنده تربیت نکردهایم و از او خواسته بود که رشتۀ ادبی را راهاندازی کند. آقای روزبه پاسخ داده بود که اگر شمار داوطلبان به هشت تن برسد، چنین میکند و چنین شد؛ هرچند بیش از یک سال دوام نیاورد و فضا و مدیریت مدرسه با چنان تفکری همراهی نداشت.
در همان یک سال رشتۀ ادبی، نشریهای به نام «شبنم» البته فقط یک شماره منتشر کرد که عملاً میتوانست مانع کار نشریۀ پیوند باشد و شعری هم در صفحۀ اول آن آمده بود: «اشک گل شبنم شد و این را سرود/ دردها شد جان من خود را نمود»؛ پسازآن، همان گروه نشریۀ «چکاد» را داد که آن هم یک شماره بیشتر دوام نیاورد و مشاور هردو نشریه معلم راهنمای آن دوره سید کمال خرازی بود که نام وی در شناسنامۀ اثر میآمد.
آقای مدرسی یکبار انشای من را که سالپایینتری بودم، به کلاس آنها برد. در آن سالها، از آثار آقای محمدرضا حکیمی بهویژه کتاب «سرود جهشها» تأثیر میپذیرفتم: «سرودی است خواستیمش خواندن ... ». در آن انشا، عبارات انقلابی از اینگونه آورده بودم: «هنگامی که اشک یتیمان و خون شهیدان به صورت زیور تاج شاهان درآید، این شما جوانانید که ... ».
آقای علامه، مدیر ما، دفتر صدبرگ جلدچرمی انشایم را که در آن اشعاری از اخوان و آزرم و فروغ و ... آورده بودم، گرفت و به من گفت: «شما دیگر انشا ننویسید.» آقای مدرسی هم گفت: «عیب ندارد، شما کتاب بنویسید» و من شروع کردم به خواندن کتاب «تاریخ چیست؟» ای. اچ. کار ترجمۀ حسن کامشاد، که با طرح جلدی ساده و زیبا در انتشارات خوارزمی چاپ شده بود و نوشتن مطلبی را آغاز کردم؛ شبیه چنین چیزی که اگر کسی به تنهایی در جزیرهای به سر ببرد، هیچگاه تاریخ شکل نخواهد گرفت؛ تاریخ محصول اجتماع و روابط جمعی است و نوشتههایم را به آقای مدرسی دادم و او در کنارش نوشت: «شما خوب مینویسی/ شما خوب مینوشتی/ چرا حالا افتادهای؟!» و من اینطور احساس کردم که آن لحن و ادبیات ممنوعه را بیشتر میپسندید. سرانجام در سالهای بالاتر، هم زنگ انشا و هم رشتۀ ادبی برچیده شد و ما هم بر همان روال مدرسه به
رشتۀ ریاضیات پیوستیم.
آقای مدرسی در سالهای مدرسه، کتابهایی هم برای مطالعه به ما میداد؛ ازجمله «بازیگران عصر طلایی» ابراهیم خواجهنوری که آن وقتها در بازار نبود و خودش هم دربارۀ مرحوم مدرس کتابی مفصل نوشته بود با عنوان «قهرمان ملی ایران». آقای مدرسی میگفت که جدش طبعی لطیف داشت. در آن سالها، تصویری از سردار سپه در کتیبۀ قاب بیضیشکل سردر باغ ملی قرار داشت. اوایل انقلاب، به گفتۀ همکارانم در شورای شهر، آقای خلخالی به این دلیل میخواست سردر این بنا را ویران کند؛ اما پرسنل آتشنشانی مرکز در میدان حسنآباد همکاری نکردند و گفتند نردبان سیار خراب است. بههرحال، سردارسپه با مقدماتی دربارۀ ساخت آن عمارت، نظر مدرس را میپرسد و او میگوید: «سردر خوب است؛ اما آن تصویر دوروست.» واقعاً هم دو تصویر بود؛ یکی رو به خیابان مریضخانۀ پریروز یا سپه دیروز یا امام خمینی امروز و دیگری رو به محوطۀ باغ ملی. اینگونه به خاطر دارم که آقای مدرسی میگفت اثری به نام شوخیهای مدرس یا چیزی شبیه به آن پیشترها انتشار یافته است.
اختلاف مدرس با دیگران بر سر حفظ اصول مشروطیت بود؛ یعنی چندان کاری به مسائل شخصی این و آن نداشت. با رضاشاه مخالف بود؛ چون هم برآمدن و هم مشی و رفتارش را در چهارچوب قانون اساسی مشروطه نمیدانست، هرچند با رئیسالوزرایی او مشکل نداشت؛ برای نمونه جایی از بلدیه نام میبرد و آن را به بلدیۀ مشروطه و بلدیۀ استبداد تقسیمبندی میکند. درواقع، کار بلدیه که روشن است؛ اما اینکه بر کدام پایه استوار باشد، مسألۀ مدرس بود.
زمانی مصوبهای را در شورای شهر گذراندیم که خانۀ تاریخی مدرس در عودلاجان، که انبار کتابهای انتشارات اسلامیه قدیمترین ناشر تهران بود، خریداری و نگهداری شود. دربارۀ مکان درست این خانه ابهاماتی وجود داشت. از آقای مدرسی کمک خواستیم. او با اطلاعات وسیعی که داشت، درستی انتخاب ما را تأیید کرد و آن محوطه و بنا را کسی خرید و بازسازی کرد. در روزی که با سخنرانی رئیس مجلس وقت، آقای دکتر لاریجانی و من آنجا بازگشایی شد، باز هم فراوان به سخنان و اشارات آقای مدرسی استناد کردیم.
در همان ابتدای راهروی بیرونی خانۀ مدرس، اتاقی است که خدمتکارش در آنجا بود و در را به روی این و آن میگشود و بساط چای و قلیان را برپا میکرد و مورد احترام بود؛ اما ضد مدرس، خبرچینی میکرد. وقتی به آنجا رفتم، بیاختیار یاد بیتی افتادم که معلم ما پس از نقل چنین رویدادهایی میخواند: «کس نیاموخت علم تیر از من/ که مرا عاقبت نشانه نساخت».
باری این سالها دهمین دهه از زندگی این شمع فروزان تعلیم و تربیت است. عمر و عزتش پایدار باد.
روز معلم مبارک.